دانلود کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون

ساخت وبلاگ

بیننداگان ،کپین بینندگان راعلاقه به خواندن کتاب کند واطلاعات

مردم را بالا بریمروز ده دقیق صرف خواندن کتاب کنیدبینندگان عزیز اگر شما هرروز ده دقیه کتاب بخوانیددریک سال حداقل 15

تا20جلد کتاب خوانه اید

         ممنون بابت حمایت از خواندن کتاب           

لطفا در نظرات تان نامی برای کپین پیشنهاد کنید


نویسندبلاگ: زانیار ارشد
برای حمایت از ما وآسانی کار شما لطفا از  لینک روبه رو اقدام به دانلود نمایید     http://opizo.com/gxxVWp         


نکته :پس کلیک لینک چند ثانیه منتظر بمانید تا کلیک لغو تبلیغات ظاهرشود ،آن راکلیک کرده وداستان به صورت پی دی اف دانلود می شود  وسپس دانلود کم سرعت راکلیک می کنید وحدود 20 ثانیه منتتظر مانده تا لینک تولید شود و لینک را کلیک کنید تا دانلود شودبا تشکر

نام اثر :نسینوهه پزشک مخصوص فرعونام نویسنده : میکا والتاری مترجم : ذیبح الله منصوری حجم :10مگابایت     فرمت:pdf

بخشی از کتاب

دوره کودکی
مردی که من او را به نام پدرم می خواندم در شهر طبس یعنی بزرگترین و ز یباترین شهر دنیا، طبیب فقرا بود،و زنی که من
وی را مادرمی دانستم زوجه وی به شمار می آم د .این مرد و ز ن ، تا وقتی که سالخورده شدند فرزند نداشتند ولذا مرا به سمت
فرزندی خودپذیرفتند .آنها چون ساده بودند گفتند مراخدایان برای آنها فرستاده ونمی دانستند که این هدیه خ د ایان برای
آنها چقدرتولید بدبختی خواهد کرد.
مادرم مر ا(سینوهه) میخواند زیرا این ز ن ،که قصه را دوست می داشت اس م (سینوهه) رادریکی از قصه ها شنیده بو د .یکی
ازقصه های معروف مصر این است ک ه (سینوهه) برحسب تصادف ، روزی در خیمه فرعو ن ،یک راز خطرناک را شنید وچون
دریافت که فرعون متوجه گردید که وی از این راز مطلع شد ه ،ازبیم جان گریخت ومدتی در بیابانها گرفتارانواع مهلکه ها بود
تا به موفقیت رسید.
مادرم نیزفکرمی کرد که من ازمهلکه ها گذشته تا به او رسیده ام و بعد ازاین هم ازهر مهلکه جان به در خواهم برد.
کاهنین مصرمی گویند که اسم هرکس نماینده سرنوشت اوست واز روی نام میتوان فهمید که به اشخاص چه می گذر د .شاید
به همین مناسبت من هم در زندگی گرفتار انواع مخاطرات شدم و در کشور های بیگانه سفر کردم و به اسرار فرعونها و زنهای
آنها،(اسراری که سبب مرگ میش د ) پی بردم .ولی من فکر میکنم که اگرمن ا س می دیگرهم می داشتم باز گرفتار این مشکلات
و مخاطرات می شدم واسم در زندگی انسان اثری ندار د .ولی وقتی یک بدبخت ی ،یا یک نیکبختی برای بعضی از اشخاص پیش
می آید با استفاده ازاین نوع معتقدا ت ،دربدبختی خو د را تسکین می دهن د ،ودرنیکبختی خویش را مستوجب سعادتی که
بدان رسیده اند می دانند.
من درسالی متولد شدم که پسرفرعون متولد گردید و زن فرعون که مدت بیست و دو سال نتوانست یک پسربه شوهر خود
اهداء کند درآن سال یک پسرزایی د .ولی پسرفرعون درفصل بهاریعنی دوره خشکی متولد گردید و من درفصل پاییزکه دوره
آب فراوان است قدم به دنیا گذاشت م 1.من نمیدانم که چگونه وکجا چشم به دنیا گشودم برای اینکه وقتی مادرم مراکناررود
نیل یافت ،من دریک زنبیل از چوبهای جگن بودم وروزنه های آن زنبیل را با صمغ درخت مسدودکرده بودند که آب وارد
نشود. خانه مادرم کناررودخانه بو د ودرفصل پاییز که آب بالا می آید مادرم برای تحصیل آب مجبورنبود از خانه دور شو د .یک
روز که مقابل خانه ایستاده بود زنبیل حامل مرا روی آب دید و میگوید که چلچله ه ا ،بالای سرم پروازمیکردند وخوانندگی
مینمودند زیرا طغیان نی ل ،آنها را به خانه ما نزدیک کرده بو د .مادرم مرا به خانه برد ونزدیک اجاق قرارداد که گرم ش وم ودهان
خود را روی دهان من نهاد و با قوت دمی د ،تا اینکه هوا وارد ریه ام شود ومن جان بگیر م .آنوقت من فریاد زدم ولی فریاد
ضعیفی داشتم .
                                                                                               ممنون ازحمایتتون
                                                                                                 نویسنده بلاگ
داستان فراری...
ما را در سایت داستان فراری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3atls81826 بازدید : 311 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 10:10